رسارسا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

شکوفه بهارم

بعداز دوماه

شب که چشماتو می بندی خواب فردا رو می بینم تو ستاره شو ؛ رها شو ؛ من که پابند زمینم   ریشه دلبستگیهام تو وجود تو اسیره اگه خنده هات نباشه دلم از دنیا می گیره   مثل بودن و نبودن مثل لحظه های نابی با فرشته ها می خندی با ستاره ها می خوابی   تقدیم به فرشته کوچولوی نازنینم بعداز دوماه غیبت پسرم الان سه ماهشه ؛ کلی شیطون شده ؛ از خودش صداهای جورواجور در میاره ؛ کلی می خنده وحسابی بغلی شده و نمیذاره به کارام برسم ...
15 شهريور 1390

ماه تمام من

پسر دلبندم! تمام خوبیها را برای تو می خواهم وشکوفایی غنچه های لبخندت را در بهار مهربانیت صبح صادق زیبایی از آن توست با خدا تنها پله ای فاصله است وقتی لبخند قشنگت پرده از راز آفرینش بر میدارد به سجده باران سپاس درمقابل خدا زانو می زنم و بر زانوی تو سر می نهم خدای مهربان در همه احوال نگهدار تو باد... با احترام و عشق : مادرت   ...
23 تير 1390

نورسیده معصوم

پسرم شکوفه تازه ترین بهارها مقدمت شکوفه باران که رسیدنت رسیدن امیدهای ما وآمدنت آمدن پرستوهای خوشبختی است باشد که سالیان سال با سرافرازی و عشق زندگانی به سربری وخوبی و راستی اصل بی بدیل زندگی ات باشد وشرافت به هیچ نفروشی برایت ای امید و ارزوی نورسیده تنی سالم و جانی پراز صدق و راستی آرزومندیم   ...
2 تير 1390